ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

من گم شدم! :(

منی که سال به سال برایِ نمونه! هم که شده یه دونه فیلم نمیبینم، تو این 2، 3 روز بالغ بر 18 ساعت فیلم دیدم! که البته مطمئنا تا قبل از خواب 20 ساعت میشه! واقعا میشه ازم توقع داشت حتی اراجیف نامه هم که شده بنویسم؟!
اینجاست که آدم می فهمه اعتیاد چه بلایِ خانمان سوزیه!
البته تنهایی هم عامل مهمیه ها! خب صبح تا شب که نمیشه با در و دیوار حرف زد! مخصوصا اگه یکی از دیوار های خونه رفته باشه مسافرت، شمال!!
خلاصه اگه یه ذره انسانیت تو وجودتون پیدا میشه بیاید با من حرف بزنید تا خل تر از این نشدم!! بدونم کسای دیگه ای هم به جز من تو این جزیره هستن و من تنها نیستم!  تلفنم بکنید قبوله!

پ.ن.1. تاریخ انقضای متنی که تو پستِ قبل نوشتم هنوز تموم نشده! هرکی کامنت میذاره نظرش در مورد اون رو هم بگه. tnx!
پ.ن.2. عزیزم اگه زنده برنگردی یه آدامس خرسی پیشِ من جایزه داری!!


پ.ن.3. گذاشتن این عکس اصلا به این معنی نیست که من دلم برات تنگ شده!! اصلا!!
نظرات 4 + ارسال نظر
آیسان جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 09:58 ب.ظ http://golbaghali.blogsky.com

سلام٬وای چه حوصله ای داشتی من اگه جای تو بودم واسه خودم برنامه ریزی میکردم ٬مثلا یکم می رقصیدم یکم فیلم میدیدم یکم کتاب میخوندم یکم خودم و آرایش میکردم و از خودم عکس مینداختم یکم sms میدادم و...٬وای من عاشق آدامس خرسی هیتم٬راستی اگه ما این چرت و شرتامون رو تو این وبلاگا ننویسیم که دق میکنیم٬راجع به پست قبلیت باید بگم :«گناهکار هر که باشد کیفر آن مال من است!!!»البته این خودمونیم که باعث میشیم و گرنه رنج واسه عشق به نظر من بی معنیه و وقتی توی دو راهی رفتن و موندن میمونی باید دلت رو به دریا بزنی و یکیش رو انتخاب کنی که به نظرم رنج تنهایی و رنج گندیدن یکیه چون تنهایی هم آخرش به گندیدن میرسه و تو که میدانی که میداند باید یک کاری کنی که بهت حقیقت رو نشون بده و از این دو راهی نجاتت بده٬پیش منم بیا و حتما نظر بده٬خدانگهدارت

خب من فکر نمیکنم منظور این جناب ع.ص اینی باشه که شما گفتی. کلا فضای فکریِ متفاوتی با این مسائل داشته. این تنهایی واسه راهیه که باید بری، باید طی کنیش، ولی متاسفانه به خاطر خیلی چیز ها تو پیمودن این راه تنهایی. اگرم بمونی که ...
تنهایی میتونه تو سکون نباشه، تو یه مسیر باشه، تو یه تصمیم یا بهتر بگم، تو یه هدف!
فکر کنم خیلی حرف هام گیج کننده بود! :دی
در مورد این آدامس خرسی هم، خب میتونی این دوست عزیز رو از دره پرت کنی پایین، آدامس خرسیشم خودت برداری! :دی

محمدرضا جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.my-style.blogsky.com/

تنهایی خیلی حس عجیبیه، انگار یه دنیای دیگه تجربه میشه. آدم یه وجه دیگه خودشو تو آیینه تنهایی میبینه، کارایی میکنه که در حالت عادی کمتر می کرد. من این حس را تجربه کردم و برام فوق العاده عالی بود. البته تنهایی طولانی مدت به نظرم خوب نیست و باعث میشه آدم کم کم از جمع و شلوغی خسته بشه. به هر حال به نظرم فیلم دیدن سرگرمیه خوبیه! شاد باشی.

فعلا که در تنهاییِ صغری به سر میبریم! :دی امیدوارم اون تنهایی بزرگه حالا حالا ها نیاد!
فیلمم خب به شدت بستگی به فیلمش داره! ولی خب بین سرگرمی های دیگه، آره قبول دارم خیلی خوبه :دی

آیسان جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 10:35 ب.ظ http://golbaghali.blogsky.com

عزیزم اگر بری تو وبلاگم و روی اسمم کلیک کنی profile من باز میشه و همه مشخصاتم رو میتونی بخونی٬من ۲۰ سالمه٬راست میگی خیلی با جزئیات مینویسم چون که این وبلاگ به عنوان دفترچه خاطرات منه و تا اونجایی که بتونم ادامش میدم به خاطر همین میخوام وقتی برمیگردم و میخونم تمام اون لحظه ها بیاد توی ذهنم٬حرفات هم اصلا گیج کننده نبود٬آدامس خرسی ارزش پرت کردن یک ادم توی دره رو نداره

فرشید چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 08:37 ق.ظ http://www.mediafire.com/file/dlwqmwywwyq/smile-commnet-digital.

سلام سلام
صبح بخیر :)

اینم یه قالب (یعنی همین قالبی که الان داری) با اسمایلی ها!

(تو که هنوز فیلتر کلماتت فعاله! اومدم آدرس لینک رو اینجا بذارم نذاشت گذاشتمش تو قسمت "وبلاگ" )

وااااااااااااا فرشید؟!! چرا اومدی اینجا کامنت گذاشتی حالا؟! :))))) پست از این فسیل تر نبود؟! :))))
برمیدارم فیلترم الان، یادم رفته بود. مرسی، خیلی خیلی ممنون :)
راستی، صبح پری روزت بخیر! :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد