ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

حسادت!!

ذهنم داره در برابر چیزهایی که تو همین نیم ساعت فهمیدم، ارور میده! چقدر بهت حسادت میکنم! بیشتر از همیشه! خوش به حالت واقعا! چی بگم؟! خوش بخت بشی... 

تو لیاقتش رو داشتی و من نداشتم؟! شایدم سرنوشت بهتری در انتظارمه. فقط میدونم تو درست انتخاب کردی ولی من... نه!

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 7 اسفند 1387 ساعت 12:45 ب.ظ http://no-1.blogsky.com

disk cleanup ذهنتو بزن (!) شاید دیگه ارور نده ....

به ساعت درج یادداشت هم دقت کردم ...

دوباره IE7 ریختی نه ؟!

disk cleanup؟ :-؟
اوکی بهش فکر میکنم!!
در مورد ساعت درج یادداشت هم کاملا اتفاقی بود! خودمم چند ساعت بعد متوجهش شدم!! :دی
و بله! ویندوزمو عوض کردم، IE7 ریختم، چطور؟! :دی

سحر پنج‌شنبه 8 اسفند 1387 ساعت 07:55 ب.ظ http://saharvahediyeh.persianblog.ir

خیلی کنجکاو شدم..
و البته یکم هم نگران

دلیلی واسه نگرانی وجود نداره! برای من اتفاقی نیافتاده! :دی
کنجکاوی رو هم... شرمنده :دی چون موضوع مربوط به زندگی شخصی یه نفر دیگه است، نمیتونم بگم! :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد