ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

تراژدی ای به نام قانون گاوس!!

و من امشب فهمیدم چطور آدم میتونه هالیدی بخونه و اشک تو چشماش جمع بشه!!! اگه کسی خونده باشه این کتاب رو میدونه چقدر سوزناک و غم انگیزه! مخصوصا اون قسمت قانون گاوس اش!!!!  

از قدیم گفتن: خواستن توانستن است!! 

میگم اگه کسی خونه اش نزدیک امامزاده ای چیزیه فردا بره دخیل ببنده واسه من این امتحان رو بزرگتر مساویِ صفر بشم!  

 

پ.ن. اینطور که بوش میاد انگار هیچ کس نگرفته منظور من رو از این پست و عنوانش! به هر کس که بتونه درست منظورمو بگه به قید قرعه!! یک جایزه تعلق میگیره!

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرسا دوشنبه 19 اسفند 1387 ساعت 12:22 ق.ظ

:))))))
مورد تراژدی واقع شده ی منی تو!!!!:-&
:دی

[ بدون نام ] دوشنبه 19 اسفند 1387 ساعت 12:41 ق.ظ http://no-1.blogsky.com/

و من هم امشب فهمیدم که چرا استاد فیزیک الکتریسیته به ما گفت که بخش قانون گاوس رو نخونین ، بدرد شما ها نمی خوره (یعنی رسما منظورش این بود که ما خنگیم!!!) !!!!!!!

خب اون موقع امکانات و سرگرمی و فیس بوک و این جور چیزا نبوده برای همین مردم خیلی بیکار بودن واسه ی همین حرفای چرت و پرت می زدن !!!!!

اینجور که تو می گی دیگه فکر کنم از دست امامزاده هم کاری بر نمی یاد ! باید بریم سراغ پیغمبر !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد