کوچیک تر که بودم، لحظه ی تحویل سال، همه ی خانواده، از پدر بزرگ و مادر برزگ گرفته تا خاله و دایی و ...، یه جا جمع میشدیم. قشنگ ترین لحظه ها برام همون لحظه ها بود. دنبال هم دویدن بین اون درختچه های کوتاه... چه دنیای قشنگی بود... تمام عید هم با بچه های خاله و دایی تو سر و کله ی هم زدن، و در آخر روز سیزده بدر مراسم تموم کردن پیک به کمک تمام اعضای خانواده و در صورت لزوم در و همسایه نیز! :دی ( تازه من خیر سرم شاگرد اول کلاس بودم :دی )
کودکی قشنگی داشتم. پر از خاطرات خوب و شیرین. شاید امروز خواهر و برادر من خیلی از امکاناتی که اون زمان من نداشتم رو داشته باشن، ولی لحظه ای به حالشون غبطه نخوردم و نخواستم کودکی من هم مثل اون ها بوده باشه... :)
هرچی کودکی هام شیرین بود، دوران نوجوانی ام پر بود از دغدغه و تنهایی. دورانی که طی اون یاد گرفتم هر کس برای خودش حریمی داره که دلش نمیخواد هیچ کس جز خودش پا توی اون بذاره. دنیایی پر از حس های تلخ و شیرین و گاهی متضاد. سال هایی که خیلی چیز ها به من یاد دادند، تجربه هایی خیلی دوست داشتنی هرچند به قیمت سال ها آشفتگی و تنهایی...
حالا رسیدم به مرز نوجوانی و جوانی ام. دورانی که هم میخوام بگذره و هم نمیخوام. هم میخوام از این بلاتکلیفی و سردرگمی در بیام، هم از چیزی که پیشِ رو دارم یه جورایی میترسم. هرچند میدونم به تعویق افتادنش چیزی رو عوض نمیکنه...
خب، مثلا خواستم در مورد سال تحویل بنویسم!! ولی انگار بیشتر پستم تو مایه های پست روز تولد و اینا شد!! :دی البته خب... اینم یه جور تولده دیگه! :)
*** نوشتن کل پست 5 دقیقه هم طول نکشیدا! ولی الان یه ربعه تو نوشتن 2 تا جمله گیر کردم!! شاید به خاطر اینه که این 2 جمله گفتنی نیستن!! :) ***
سال تحویل برام دعا کنید :) پیشاپیش متشکرم! :دی
پ.ن. اگه انرژی مثبت پستم کمه، خودتون یه کم بهش انرزی تزریق کنید! شرمنده دیگه بیشتر از این در وسعم نبود! :دی
سلام آرنیکا جان . خوبی عزیزم . اول میخوام سال جدید رو بهت تبریک بگم البته یه روز زودتر امیدوارم سال جدید برات سالی پر از شادی و موفقیت و خوشبختی باشه گلم . خوشحال میشم به هر دو وبلاگ منم سر بزنی .یکیشو که بالا نوشتم دومیش هم هست www.shabearezoha.blogsky.com
نوشته های خیلی جالبی مینویسی عزیزم . روان و دلنشین اگر با تبادل لینک موافقی بهمن خبر بده
همیشه شاد باشی
سلام عزیزم
خوبی؟
اتفاقا نوشته ی قشنگی بود و بنظرم انرژی زیادی هم داشت.
یه چند جمله ایش رو خیلی بنظرم (خیلی!) قشنگ بودن..
بنظر من این سردرگمیت زمانی حل میشه که یه پله بری بالاتر.. یکم جامع بین تر بشی..
برای من همیشه وقتی یه چیزی ازارم میداده سعی میکردم که اینکار رو کنم.. سعی کنم بهتر واقعیات رو ببینم و درک کنم. و البته بخودم هم بگم: واقعیت اینه که می بینی. تو اگر نمیخوای باهاش کنار بیای یا زیر بارش خورد بشی فقط سعی کن درکش کنی..
چون نه میتونی بهش غلبه کنی. نه شکستش بدی! فقط سعی کن درکش کنی.
خب
امیداورم سال خوبی داشته باشی
حلالم کن اگر بدی ازم دیدی
موفق باشی
خدانگهدار
سلااااااااااام عیدت مبارک آرنیکا جان :)