ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

نا گفتنی های من...

پر از حرفم، ولی افسوس که هیچ کدوم، گفتنی نیست...

نظرات 5 + ارسال نظر
مرجان چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 07:59 ب.ظ http://www.coral-life.blogsky.com

حرف را باید زد...
درد را باید گفت.....

سحر چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 09:25 ب.ظ

من هم چند وقتیه به این نتیجه رسیدم که حرف نزدن بهتر ه

سحر پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 01:39 ب.ظ

visgin یادته؟!؟!
میخوام باش کار کنم.
اما نمیشه
بم بگو چجوری بود..
خیلی نیاز دارم......................................................................................

محمدرضا جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 09:50 ق.ظ http://www.my-style.blogsky.com/

این شعر را اینقدر دوست دارم که زدمش به دیوار اتاقم:
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی // باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

بعضی از حرفها واقعاْ سخته گفتنش. گفتنش یه شرایط خیلی خاص می خواد. یه آدمی می خواد که ذهن قاضی نداشته باشه، نخواد موعظه کنه، محرم دل باشه و خیلی چیزای دیگه. خیلی کم پیدا میشن ... به هر حال ابراز کردن به صور مختلف (نوشتن رو کاغذ، وبلاگ، حرف زدن، انواع هنر و ...) تاثیر عجیبی مثبتی داره. بهتر باشی :).

بهتر هم شدم با این کامنتت :) مرسی

تیییزبییین چهارشنبه 1 مهر 1388 ساعت 12:27 ق.ظ http://shole.blogsky.com/

سلام عزیز
یه بزرگی میگه
سرمایه های هردلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد
بعضی حرفا گفتنی نیست
حالا به دلایل مختلف گفتنی نیست ...
ولی پدر آدمو در میاره
کاریش هم نمیشه کرد
وبلاگ خیلی جالبی داری
اگه کلیک رنجه کنی به منم سری بزنی ممنون میشم
از تنهایی در میام
منتطرم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد