ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

[نمیدونم]

دلم گرفته. از همه چیز و همه کس. مخصوصا از در و دیوار این خونه! :| 

دلم یه مسافرت یا اردو میخواد. گاهی خیلی دلم ازت میگیره. چرا انقدر محدودم میکنی؟! چی در شأن من نیست؟! خب منم آدمم! دلم میگیره. از این همه یکنواختی خسته میشم. هرجا میخوام برم، نه! در شأن تو نیست. هر تفریحی، هر کلاسی، هر چی! :( 

ازت ناراحتم. یه  کم کمتر دوسِت دارم :(

نظرات 2 + ارسال نظر
SAHAR62182 چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 06:20 ب.ظ

اونجا گروه کوهنوردی.. طبیعت گردی.. چیزی نیست؟؟
بیا برو همون کلاس زبان خودمون
بجان خودم تا دو روز دیگه خل (تر) میشی
هر کی هم که بهت گفته در شانت نیست غلط کرده!!!
آدم هر چیزی رو (البته تا حدی) باید تجربه کنه!!

(:/
منظورت اینه که بابام غلط کرده؟!!!!
بله عزیزم اگه میتونستم برم همه ی این گروهایی که میگی هست، ولی وقتی میگه "نه"، یعنی "نه"!!

SAHAR چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 06:21 ب.ظ

اون اسمم چرا اشتباه شد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد