ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

می نویسم، برای خودم، به یاد تو :)

چی کار کردی با قلب من که هرچی میگذره هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه جای خالی ات رو پر کنه؟ چرا بعد از تو هیچ کس به نظرم کامل نمیاد؟ 9 ماه تمام گذشت و من هنوز باور نکردم نبودنت رو. باور نکردم برای این رفتن، دیگه بازگشتی نیست. نخواستی که باشه، نخواستم که باشه :|

چی کار کردی که هر کار میکنم نمیتونم خودم رو راضی کنم خوبی هات رو از خاطر ببرم و بدی هات رو به یاد بیارم، تا راحت تر فراموشت کنم؟ چرا دلم راضی نمیشه از کسی مثل تو بدی بخاطر بسپرم؟؟ 

چی کار کردی که وقتی می فهمم یه روزی، تو این مدت، حالت خوب نبوده و غمگین بودی، دلم بدرد میاد و اشک تو چشم هام جمع میشه؟ از فکر اینکه دلت گرفته بوده :( 

چی کار کردی با این دل من، که اگه بخاطر خانواده ام نبود، حاضر بودم از خیلی چیزهام بخاطرت بگذرم. اگه ترس اینکه یه روز ترکم میکنی و تنهایی بعدش نبود، حاضر بودم از همه ی زندگی و دار و ندار مادی و معنوی ام بخاطرت بگذرم؟! 

مطمئنم هیچ وقت نفهمیدی عمق و عظمت این علاقه رو. هیچ وقت درک نکردی این عشق بدور از شهوت، با دل من چه کرده و تا چه حد دوست دارم، و وقتی میگم گذشتن از همه چیز، یعنی همه چیز! مطمئنم نمیدونستی، وگرنه مگه میشد چیزی تو این دنیا باعث بشه ازش بگذری؟؟ 

هرچند فکر اینکه خوش بودنت، ممکنه به چه قیمتی برای من تموم بشه، بند بند وجودم رو از هم جدا میکنه و قلبم فشرده میشه، ولی حاضر نیستم به هیچ قیمتی غم و ناراحتی ات رو ببینم. مهم نیست اگه خوشی ات به قیمت مرگ منه، فقط، خوش باش.

نظرات 2 + ارسال نظر
سحر دوشنبه 30 آذر 1388 ساعت 12:55 ق.ظ

بازم گریه مارو در اوردیا !!
در ضمن! بلاگ اسکای تون (!) دهن کامپیوتر مارو آسفالت کرد !!

به من چه تو استعداد گریه ات زیاده! والا :دی
در ضمن! شما دهنت آسفالت میشه چشماتم چپول میشه؟! ((;

سحر دوشنبه 30 آذر 1388 ساعت 02:12 ب.ظ


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد