ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

ثانیه های گمشده من

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست / آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

رو به تاراجم...

1. بی حسی. آره، بی حسی. بهترین واژه ای که میتونه حال الانم رو توصیف کنه. 

ذهنم پره از هجوم افکار با ربط و بی ربط. ولی هیچ عکس العملی در موردشون نداره. هیچ پیغامی مبنی بر اینکه الان باید حسی بهم منتقل بشه بابتشون نمی فرسته. هیچی. کرخت شده. 

2. اگه کسی حست رو درک نکرد، دلیل بی معنی بودن حست و مسخره بودن حالت نیست. 

3. یکی از بزرگترین مشکلات ما تو زندگی اینه که نمیتونیم بین داشته هامون تو زندگی و زمان و احساسی که براشون صرف میکنیم تعادل برقرار کنیم، تا جایی که خیلی راحت داشته هامون رو به نداشته هامون تبدیل میکنیم، بخاطر همون عدم تعادل.  

4. دستاتو دستم کن، خیلی محتاجم / پاییزه، میریزم، رو به تاراجم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد